- ترمز کردن
- استفاده از ترمز برای کند کردن حرکت (اتومبیل و ماشین دیگر) یا متوقف ساختن آن
معنی ترمز کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- ترمز کردن
- тормозить
- ترمز کردن
- bremsen
- ترمز کردن
- гальмувати
- ترمز کردن
- hamować
- ترمز کردن
- frenare
- ترمز کردن
- freiner
- ترمز کردن
- remmen
- ترمز کردن
- mengerem
- ترمز کردن
- ब्रेक लगाना
- ترمز کردن
- ブレーキをかける
- ترمز کردن
- 브레이크를 밟다
- ترمز کردن
- fren yapmak
- ترمز کردن
- kukwamisha
- ترمز کردن
- ব্রেক লাগানো
- ترمز کردن
- بریک لگانا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تعیین کردن پستی و بلندی سطح چیزی، هموار کردن سطح زمین مسطح ساختن زمین یا چیزی دیگر
معلوم کردن پستی و بلندی سطح چیزی به وسیلۀ تراز، هموار ساختن و برابر کردن پستی و بلندی سطح زمین یا چیز دیگر
آماسیدن
ترگوییده کردن، ترگویه کردن، ترگوییدن
تاب آوردن، برتافتن
ممتد کردن طولانی کردن، چیزی را پهن کردن گستردن، شکنجه کردن بفلکه بستن
انباشتن توده کردن، توده کردن غله که هنوز آنرا نکوفته و از کاه جدا نکرده باشند
صبر کردن، بردباری کردن
رحم کردن، دلسوزی
همسیراختن برگرداندن ویچاریدن
قتل سیاسی با اسلحه